چرا هر دو طرفداران و مخالفان حملۀ امریکا به ایران، در نهایت به گودال مشترکی می افتند؟
– رژیم جمهوری اسلامی پدیدۀ مشترک دو قطب “امپریالیستی نواستعماری خارجی” و “بنیادگرائی داخلی” است.
– آنانی که از درک و فهم “جمهوری اسلامی همچون پدیدۀ سیاستهای نواستعماری امپریالیستی» ناتوانند، راهی جز افتادن به دامن ایندو- یعنی رژیم جمهوری اسلامی، آمریکا، یا هردوی شان- نمی یابند.
– هر دو طرفداران “حملۀ نجاتبخش آمریکا” و هواداران آنچه “اتحاد ملی یا اتحاد ضد امپریالیستی” علیه حمله آمریکا خوانده میشوند، در نهایت، به دام هواداری از پروژۀ مشترک “نفت و تسلیحات” آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی می افتند.
– بحث های جاری در این مورد نشان میدهند که اپوزیسیون، سازمانها و بازیگران سیاسی ما از اتفاقات سیاسی- نظامی این همه سالها هیچ درسی نگرفته اند، و به همان راهی میروند که روزی به بر سر کار آمدن خمینی و جمهوری اسلامی منجر شد.
ایران و تقسیم دوبارۀ جهان
وقایع جدیدی در منطقه و کشور ما در حال تکوین است. استراتژی سازان استعمار نو و بازیگران اصلی بازار امپریالیستی، در جریان تقسیم دوبارۀ بازار جهانی، که پس از فروپاشی اتحاد شوروی و یکپارچه شدن بازار سرمایه داری الزامی شده، بر سر سرنوشت کشور و مردم بی دفاع ما به رایزنی می پردازند. آمریکا در حال استقرار استراتژی جدید خود در منطقه و خاورمیانه است. اروپا برای افزایش سهم بازرگانی خود، روی دوام و بقای بازار محتاج خرید و مصرف ایران اسلامی پافشاری می کند. و روسیه و چین، با حضور جدید خود در بازار جهانی سرمایه داری، خواستار تبدیل ایران به دژ دفاعی حوزه های نفتی ماورای قفقاز خود اند.
در این میان، رژیم جمهوری اسلامی که بقا و دوام خود را مدیون “توطئۀ استراتژیک نفت و تسلیحات با امپریالیسم جهانی” است!، نگران و سراسیمه از این همه تحولات، برای برقراری و تداوم موازنۀ بود و نبود خود در حال تکاپو و رایزنی است.
***
در این شرایط پیچیده و بحرانی، هم جناح های مختلف جبهۀ امپریالیستی و هم نهادهای سرکوبگر رژیم، برای همراه کردن افکار عمومی مردم ایران و منطقه، شعارهای توخالی یی را به صحنه می آورند که اکثرا برای لاپوشالی کردن نیات واقعی شان ساخته و پرداخته شده اند. مأموران و صحنه گردان های جدیدی به صحنه می آیند، تفسیرهای سیاسی، ادعاها و توجیهات جدیدی به آزمایش گذاشته می شوند، و رسانه های جمعی ایرانی و غیر ایرانی، در ابعاد جهانی به کار گرفته می شوند.
آمریکا هدف استراتژی جدید خود در منطقه را “برقراری دموکراسی” نام میگذارد، در حالی که رژیم جمهوری اسلامی برای پوشانیدن نقش خود در توطئۀ مشترک “نفت و تسلیحات” به سرکردگی آمریکا، مبارزه برای حیات و بقای دیکتاتوری دینی خود را با عناوینی همچون “دفاع مشروع مردم ایران در برابر تجاوزات امریکا و اسرائیل” به خورد مردم میدهد.
آمریکا و رژیم اسلامی هر دو، از آغاز تحویل و تحول قدرت به این رژیم، برای لاپوشالی کردن همکاری خود برای اجرای “استراتژی نفت و تسلیحات ایران و خاورمیانه”، حمله به ایران را تبلیغ میکنند، و روز به روز نیز بر آن دامن میزنند. توطئۀ تسخیر سفارت آمریکا، حملۀ مثلاً! ناموفق آمریکا برای نجات اسیران آمریکائی به ایران، جنگ هشت ساله با عراق (که بعداً معلوم شد جز با کمک تسلیحاتی آمریکا و اسرائیل ممکن نشد)، تهدید بستن تنگۀ هرمز به روی کشتی های حامل نفت، و بالاخره دعوا بر سر تسلیحات موشکی و اتمی ایران، نمونه هائی از این پروژۀ تبلیغاتی گمراه کننده اند!
***
در این میان، خطوط و رسانه های ایرانی هوادار سیاست آمریکا، هرگونه دخالت امپریالیستی در ایران را یک اقدام براندازی رژیم جمهوری اسلامی فرض میکنند. و با این انتظار بدون سبب و دلیل، حملۀ احتمالی آمریکا به ایران را نوید “دخالت رهائی بخش برای نجات مردم ایران از دیکتاتوری دینی حاکم” نامیده و خیرمقدم می گویند. بدین ترتیب، آدم های فرصت طلبی که عادت دارند مژدۀ رفتن رژیم را به تکرار در بازار سیاسی “بدون کالا و مشتری ایرانیان” جار بزنند، از مردمی که نسل به نسل عادت کرده اند بدون هر گونه نتیجه، هر بدبختی یی را به امید “ظهور و نجات امام ناجی” تحمل بکنند، تأییدیه می ستانند.
در این میان، کانال های وابسته به رژیم جمهوری اسلامی هم این فرصت را برای تحمیل مجدد جمهوری اسلامی به افکار عمومی ایرانیان و قبولاندن رژیم به عنوان نیروی “ضد امپریالیست” و “نمایندۀ منافع ملی ایران” غنیمت می شمارند.
شعارهای صحنه گردانهای این یا آنسوی خط “حملۀ آمریکا به جمهوری اسلامی”، افکار عمومی نه فقط توده های محروم، بلکه حتی بسیاری از فعالان و سازمانهای سیاسی ایرانی،
– که انگار هیچ درسی از اینهمه انقلاب و ضدانقلاب نگرفته اند-
را به انحراف می کشانند. عبارات و ادعاهای عوامفریبانه ای همچون “خسارات عظیم جانی حملۀ آمریکا”، “بدتر شدن! اوضاع در ایران” و حتی آنچه “متوقف شدن پیشرفت دموکراسی (کدام دموکراسی!)” و “به خطر افتادن صلح موجود!” (کدام صلح؟) میخوانند، همزمان در بیانیه های هر دو،
– یعنی هم طرفداران و هم مخالفان رژیم جمهوری اسلامی-
تکرار می شوند. این شعارها و ادعاها، به هر منظوری که به کار بروند، در نهایت، “توطئۀ مشترک آمریکا و رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی” را هر چه بیشتر به افکار عمومی ایرانیان تحمیل میکنند. به سدهای باقیماندۀ مقاومت مردم ضربه های سنگینی وارد آورده، و مقاومت مردمی را بیش از پیش به راه تسلیم میبرند.
برای خواندن همه ی این قسمت از کتاب روی لینک زیر کلیک کنید:
جُنگ اعتراض- قصۀ حملۀ براندازی آمریکا به ایران
قسمتهای قبلی را میتوانید با کلیک روی لینکهای زیر مطالعه کنید:
جُنگ اعتراض- داستان “توی یک شهر غریب”
برای تماس با ما اینجا را کلیک کنید.